سیاه چاله
پارت 3 سیاه چاله #ماه:
رییس:از امروز بی تی اس میشن مربی شما و همچنین دوست هاتون
اترین:ولی رییس ما به مربی گری اونا احتیاج نداریم
یسنا:لیدر راست میگه ما به اونا احتیاج نداریم ما مربی زن میخوایم
و بقیه بچها هم اعتراض خودشون رو نشون دادن ولی اون پشیمون نشد و گفت برید و فردا شروع کنید ماهم خیلی عصبی بودیم اترین که رف بیرون همه ماهاهم دنبالش رفتیم خیلی عصبی بود #مهشید
اترین از وقتی خبر رو شنید اصن قاطی کرد اون کلا ادم بی احساسی بود بخاطر همین هم همه ازش حساب میبردن حتی من منی که از هیچ بنی بشری نمیترسیدم😑
اترین داشت دور خودش میچرخید که یهو بی تی اسم اومدن بیرون و بهمون یه تیکه انداختن
جیمین:خودمون بهتون ادب یاد میدیم
من:اگه تونستید باشه؛ولی عمرا بتونید هه.....
و از کنار مون رد شدن بی تفاوت رفتن ....همه مون عین یه گاو زخمی عصبی بودیم...داشتم به اترین نگاه میکردم که یهو گفت
اترین:من باید برم خرید تا اروم شم اره ماشینم کوش بچها شما ها میاید ماه و زهرا ویسنا باهاش رفتن من و ملینا و هدیه هم باهم موندیم اونا که رفتن بی اراده گفتم
من:بچها بیاد اونارو عاشق خودمون کنیم بعد ولشون کنیم
هدیه:عمرا حتی بهش فکرم نکن من میدونم وقتی شکست بخوری چقد سخته پس اون گاله رو ببند افتاد
ملینا:راست میگه لیدر حتما یه کار میکنه نگران نباشید حالا بیاید بریم یکم بگردیم .من:باشه بابا شما ها ام اه عوضی ها مهم نی باوه
هدیه:افرین ایرانی حرف بزن اینجوری کسی زبون مون رو نمیفهمه.
من:تو نمیگفتی هم خودم میدونستم.
ملینا:اهم من برگ چغندرم اینجا؟.کسی باهام نمیحرفه خاک تو سرتون باشه
من:وا دختر داریم حرف میزنم توام خودت رو قاطی کن.من چجوری با هردو تو حرف بزنم
داشتم با دخترا حرف میزدم که یه مسیج به گوشیم اومد بازش کردم دیدم شمارش ناشناسه بازش کردم گفته بود بیابد طبقه بالا تا درباره شرایط اموزش تون حرف بزنیم منم دورازیم افتاد و با یه لبخند کاملا ملیح گفتم
من:بچها.بازی شروع شد😈
هدیه:چی میگی تو😐
ملینا:چی کدوم بازی چه صیغه ایه
من:اه بچها بیاید این رو بخونید
هدیه و ملینا با هم:اهههه فهمیدم باوشه بازی شروع شد
ملینا:بچها بریم یکم اینجا رو بگردیم
هدیه:رح بنظرم بریم.
من:gooo
ملینا:میدونم انگلیسی بلدی باوه اه 😕
جوابش رو ندادم بجاش خندیدم😂داشتیم اطراف رو میگشتیم که تقریبا همه جارو گشته بودیم که یهو گوشیم زنگ خورد نگا کردم اه این که جیمینه یو هاهاهاهاها فک کردی جوابت رو میدم داشتم با دخترا حرف میزدم که یهو زیر پام خالی شد و خواستم بیوفتم که یکی گرفتم خدایا این کی بود این فرشته نجات کی بود مرسی ازش سرم و بلند که کردم از تموم حرف هام پشیمون شدم😐💔.....
ادامه دارد .. #ادمین_اتی(یا لونا)
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
رییس:از امروز بی تی اس میشن مربی شما و همچنین دوست هاتون
اترین:ولی رییس ما به مربی گری اونا احتیاج نداریم
یسنا:لیدر راست میگه ما به اونا احتیاج نداریم ما مربی زن میخوایم
و بقیه بچها هم اعتراض خودشون رو نشون دادن ولی اون پشیمون نشد و گفت برید و فردا شروع کنید ماهم خیلی عصبی بودیم اترین که رف بیرون همه ماهاهم دنبالش رفتیم خیلی عصبی بود #مهشید
اترین از وقتی خبر رو شنید اصن قاطی کرد اون کلا ادم بی احساسی بود بخاطر همین هم همه ازش حساب میبردن حتی من منی که از هیچ بنی بشری نمیترسیدم😑
اترین داشت دور خودش میچرخید که یهو بی تی اسم اومدن بیرون و بهمون یه تیکه انداختن
جیمین:خودمون بهتون ادب یاد میدیم
من:اگه تونستید باشه؛ولی عمرا بتونید هه.....
و از کنار مون رد شدن بی تفاوت رفتن ....همه مون عین یه گاو زخمی عصبی بودیم...داشتم به اترین نگاه میکردم که یهو گفت
اترین:من باید برم خرید تا اروم شم اره ماشینم کوش بچها شما ها میاید ماه و زهرا ویسنا باهاش رفتن من و ملینا و هدیه هم باهم موندیم اونا که رفتن بی اراده گفتم
من:بچها بیاد اونارو عاشق خودمون کنیم بعد ولشون کنیم
هدیه:عمرا حتی بهش فکرم نکن من میدونم وقتی شکست بخوری چقد سخته پس اون گاله رو ببند افتاد
ملینا:راست میگه لیدر حتما یه کار میکنه نگران نباشید حالا بیاید بریم یکم بگردیم .من:باشه بابا شما ها ام اه عوضی ها مهم نی باوه
هدیه:افرین ایرانی حرف بزن اینجوری کسی زبون مون رو نمیفهمه.
من:تو نمیگفتی هم خودم میدونستم.
ملینا:اهم من برگ چغندرم اینجا؟.کسی باهام نمیحرفه خاک تو سرتون باشه
من:وا دختر داریم حرف میزنم توام خودت رو قاطی کن.من چجوری با هردو تو حرف بزنم
داشتم با دخترا حرف میزدم که یه مسیج به گوشیم اومد بازش کردم دیدم شمارش ناشناسه بازش کردم گفته بود بیابد طبقه بالا تا درباره شرایط اموزش تون حرف بزنیم منم دورازیم افتاد و با یه لبخند کاملا ملیح گفتم
من:بچها.بازی شروع شد😈
هدیه:چی میگی تو😐
ملینا:چی کدوم بازی چه صیغه ایه
من:اه بچها بیاید این رو بخونید
هدیه و ملینا با هم:اهههه فهمیدم باوشه بازی شروع شد
ملینا:بچها بریم یکم اینجا رو بگردیم
هدیه:رح بنظرم بریم.
من:gooo
ملینا:میدونم انگلیسی بلدی باوه اه 😕
جوابش رو ندادم بجاش خندیدم😂داشتیم اطراف رو میگشتیم که تقریبا همه جارو گشته بودیم که یهو گوشیم زنگ خورد نگا کردم اه این که جیمینه یو هاهاهاهاها فک کردی جوابت رو میدم داشتم با دخترا حرف میزدم که یهو زیر پام خالی شد و خواستم بیوفتم که یکی گرفتم خدایا این کی بود این فرشته نجات کی بود مرسی ازش سرم و بلند که کردم از تموم حرف هام پشیمون شدم😐💔.....
ادامه دارد .. #ادمین_اتی(یا لونا)
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
- ۲۲.۳k
- ۱۷ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط